بدون عنوان
مثل ساحل آرام باش تا دیگران مثل دریا بی قرارت باشند.
مثل ساحل آرام باش تا دیگران مثل دریا بی قرارت باشند. ...
نویسنده :
نسرین
10:41
بدون عنوان
سه چیز در زندگی هیچگاه نباید از دست بروند: آرامش، امید و صداقت. سه چیز در زندگی هیچگاه قطعی نیستند: رؤیا ها ، موفقیت و شانس . سه چیز در زندگی از با ارزش ترین ها هستند: عشق، اعتماد به نفس و دوستان. ...
نویسنده :
نسرین
10:40
باران باش كه در باریدنش علف هرز و گل سرخ از برایش به یك معناست
هیچگاه نگذار در كوهپایه های عشق كسی دستت را بگیرد كه احساس میكنی در ارتفاعات آنرا رها خواهد كرد ...
نویسنده :
نسرین
10:39
دختر نازنینم
به چشمی اعتماد كن كه به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار كه جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر كه باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است ...
نویسنده :
نسرین
10:36
عکس های دختر نازنازیم در 7 ماهگی
قصه ی آقا غوله و بزهای ناقلا
داستان ما در یک روز سرد، در یک چمنزار سبز و زیبا اتفاق افتاد. سه بز برادر بودند که با هم در یک چمنزار بزرگ زندگی می کردند.یک روز بز بزرگ به دو تای دیگر گفت "خسته شدم از این که هر روز به این چمنزار اومدم، دلم می خواد چمن های اون طرف نهر رو هم مزه مزه کنم." برادر کوچکتر گفت "ما نمی تونیم به اون طرف بریم، چون نهر خیلی عمیقه و ما رو با خودش می بره." برادر وسطی گفت "ما حتی نمی تونیم از روی پل رد بشیم، چون یک غول بزرگ زیر اون زندگی می کنه و اگه ما رو ببینه، یه لقمه ی چربمون می کنه." بز بزرگ سرش را که شاخ های بزرگ گردی داشت باغرور بالا گرفت و گفت "من از آقا غوله نمی ترسم." بعد پاهایش را روی ...
نویسنده :
نسرین
15:06
نماز
سپیده زد، سپیده وقت سحر رسیده خاموش شده ستاره صبح اومده دوباره خروس پر طلایی با پاهای حنایی قوقولی قوقو میخونه تو کوچه و تو خونه اذان میگن دوبار ه از مسجد و مناره بابام پامیشه از خواب میره لب حوض اب می شوید او دست و رو با اب میگیره وضو تمیز و پاکیزه باز میاد سر جا نماز من هم کنار بابا &...
نویسنده :
نسرین
14:51
پاییز
از تو کتاب فصلها پاییز خانوم بیدار شد چارقدشو سرش کرد مشغول کار و بار شد دوید میون باغو گرما رو جابه جا کرد باد سرد شیطونو راهی کوچه ها کرد با دستای جادوییش درختارو جادو کرد همه برگهای باغو با حوصله جارو کرد کلاغارو خبرکرد قارو قار و قار بخونن اومدن سرمارو همه دیگه بدونن ابرا رو زود فرستاد تا که بباره بارون اونوقت صدای پاییز پیچید تو گوش ناودون
نویسنده :
نسرین
14:49